2دی ۱۳۸۸ admin
از بیست سال پیش، لوموند دیپلماتیک خبر از شکل گیری گردباد اقتصادی ای داده است که امروز دفاتر هئیت های تحریریه و کیوسک های روزنامه فروشی را به یغما برده و تهدید به نابودی می کند. بررسی دلایل وضعیت موجود به معنای پیشگیری از بروز آن ها نیست، روزنامه ما نیز ازتاثیرات منفی این وضعیت مبرا نمی باشد. البته کمتر از دیگر نشریات و به شیوه ای متفاوت : ادامه حیات آن و استقلال اش در خطر نیست، اما برای توسعه احتیاج به امکانات بیشتری دارد. برای روشنگری راه آینده، شرکت در نبرد اندیشه ها، انتقال دیدگاه ها و تحلیل هایمان از جهان به خوانندگان جدید، دست یاری به سوی شما دراز می کنیم.
نوشته Serge HALIMI
دبیر هیئت تحریریه لوموند دیپلوما تیک
برگردان: مرمر کبیر
لوموند دیپلماتیک
پس از نساجی، فولاد سازی، خودروسازی … اینک نوبت مطبوعات است. کارگران کشور های شمال بهای سنگینی در رابطه با انتقال صنایع به جنوب پرداختند ؛ با کوچ خوانندگان نشریات به سوی اینترنت، نوبت روزنامه نگاران است که شاهد از بین رفتن مشاغلشان باشند. می شد نتیجه گرفت که یک الگوی اقتصادی جای دیگری را می گیرد، دست روزگار است و کاری نمی توان کرد. اما بلافاصله مسئله دموکراسی مطرح می گردد. گفته می شود، خودرو ، که جزو مایملک عمومی و غیر قابل جایگزینی نیست، تنها یک کالاست. می توان آن را در جای دیگری هم تولید کرد، و یا حتی برای جایگزین ساختن آن، وسائل نقلیه دیگری جستجو کرد. در نهایت مسئله مهمی نیست. اما مطبوعات چه…
مطبوعات در عرصه بحث و تبادل نظر عمومی جایگاه ویژه ای دارد. هنگامی که موجودیت خود را در خطر احساس کند بهتر از کارگری که کارخانه اش را می بندند می تواند جار وجنجال به راه اندازد و برای جلب حمایت دیگران می تواند عبارت رایج زیر را به کار گیرد : «هنگامی که روزنامه ای برچیده می شود، بخشی از دموکراسی نیز به همراه آن جان می بازد». این حکم البته جای سوال دارد، کافی است مقابل یک کیوسک روزنامه فروشی بایستیم تا مشاهده کنیم که دهها نشریه می توانند محو گردند بی آنکه کوچکترین خدشه ای به دموکراسی وارد آید. شاید این امر باعث شود نیروهای انتظامی ایدئولوژی حاکم تنی چند از جیره خواران خود را نیز از دست دهند. اما این گفته باعث نمی شود که حقانیت روزنامه نگاران بی اعتبار انگاشته شود. چنانچه دلیل میلیارد ها انسانی که بر روی کره زمین برای حفظ شغلشان مبارزه می کنند آنست که ارتزاقشان به آن وابسته است.
از چند سال پیش صنعت مطبوعات رو به افول است. اما روزنامه نگاری مدت بیشتری است که دچار مشکل می باشد. آیا مقالات بیست سال پیش، زمانی که نشریات آخور آگهی های تجاری و ماشین برنده شدن پول بود، پر محتوا تراز امروز بودند؟ یا هنگامی که در ایالات متحده، هیولاهایی چون نیویورک تایمز، واشنگتن پست، گانت، نایت ریدر، داوجونز یا تایم میرور سود هایی بیست بار بیش از رسوایی «واترگیت» که اوج «ضد قدرت» محسوب می شد به دست می آوردند، اوضاع بهتر بود (١)؟ آیا با چنین دفتر و دستکی که سود هایی گاه بالاتر از ٣٠ یا ٣۵ درصد داشت، روزنامه نگاران جسارت، خلاقیت و استقلال بیشتری از خود نشان می دادند ؟
اما در فرانسه، آیا زمانی که گروه های لاگاردر و بوئیگ با میلیارد ها یوروی در دستشان بر سر کنترل کانال یک تلویزیون می جنگیدند، اخبار واقعا منتقدانه عرضه می شد ؟ و یا هنگامی که شبکه های خصوصی تلویزیونی در ارائه برنامه های سطح پائین از هم پیشی می گرفتند و به مشتی روزنامه نگار، آن هایی که توانسته بودند موثر بودن شیوه تربیت نوکر منشانه شان را به اثبات برسانند، حقوق های آنچنانی می دادند وضع بهتر بود ؟ امروز، شمار زیادی از اربابان مطبوعات در مقابل طوفان، جبهه مشترک بر پا کرده و دست به دامن کمک های دولتی شده اند، دولتی که چندی پیش با اکراه از آن یاد می شد. لوموند دیپلماتیک ، برای آن ها آرزوی موفقیت دارد و نقش خود آن ها را در بوجود آمدن اوضاع ناهنجار کنونی از یاد نمی برد. اما برای ادامه کار خویش با سبک خبرنگاری متفاوت، در وهله اول دست یاری به سوی خوانندگان خود دراز می کند.
بخشی از بی تفاوتی افکار عمومی نسبت به طوفانی که رسانه ها را زیر و رو می کند، به این دلیل است که مردم از این امر مطلع می باشند که : پیش کشیدن «آزادی بیان» اغلب سپری برای حمایت از منافع مالکین ابزار ارتباطات می باشد. آلکساندر کوکبرن یکی از پایه گذاران تارنمای Counter-Punch.com می گوید «دهها سال است که روزنامه های غالب بیشتر باعث انسداد و تخریب تلاشهایی شده اند که برای بهبود وضعیت اجتماعی و سیاسی ما صورت پذیرفته است» (٢). بررسی ها وگزارشهایی که مطبوعات انجام می دهند روزبه روز نادر تر می شود و بیشتر به توهمی دامن می زند که باعث رشد گزارش های صفحات حوادث، تصویر زندگی افراد، مصرف، آب و هوا، ورزش و یا دوست بازی ادبی است. البته نباید کپی کردن ساده و بدون شرح اخبار خبرگزاری ها توسط کارمندانی که به سرعت تخصص روزنامه نگاری خود را از دست می دهند را از یاد برد.
ربرت مک چنی، استاد دانشگاه در ایالات متحده می گوید : « تصور کنید که دولت طی بخشنامه ای خواستار کاهش یکباره اخبار بین المللی در مطبوعات شود و دفاتر فرستاده های خارجی نشریات را ببندد و یا شمار کارمندان و بودجه نشریات را کاهش دهد. تصور کنید که رئیس جمهور دستور دهد رسانه ها توجه اصلی خود را به افراد مشهور و شایعات معتوف دارند و به دنبال کند و کاو در باره رسوایی های مربوط به قوه مجریه نروند. در چنین شرایطی، اساتید خبرنگاری به یقین دست به اعتصاب غذا می زنند ودانشگاه ها به دنبال بالاگرفتن انتقادات بسته خواهد شد. با این وجود ، هنگامی که به جای مقامات دولتی، منافع خصوصی که زمام نشریات را در دست دارند همین تصمیمات را می گیرند، آب از آب تکان نمی خورد (٣).»
مک چنی آزمون اکولوژی ذهنی خود را به این ترتیب ادامه می دهد : به این دلیل که دموکراسی دائما مطرح است، آیا یادتان می آید آخرین بارچه زمانی همگی باهم تصمیم مشترکی گرفته ایم ؟ به چه مناسبتی؟ به هنگام کدام رای گیری اساسی ؟ مگر نه آنکه مشتی شرکت هیولا با سرمایه ناشی از آگهی تجارتی و با الویت دست یابی به سود هر چه بالاتر، کارگزاران اصلی خبر رسانی برای ما می باشند ؟
این اینترنت نبود که پشت روزنامه نگاری را به زمین زد، خودش از قبل در حال مرگ بود
در سال ١٩٣۴، رهبر رادیکال فرانسوی، ادوارد دالادیه، « دویست فامیل» را مورد انتقاد قرار می داد که «دست نشاندگان خود را سر کار می گذارند» و «با کنترل نشریات، افکار عمومی را در دست می گیرند». سه چهارم قرن بعد از وی، کم تر از بیست خاندان نفوذ مشابهی این بار در سطح کره زمین دارند. قدرت این فئودال های موروثی ـ خاندان مارداک، بولوره، برتلسمن، لاگاردر، سلیم، بوئیگ، برلوسکنی، سینروس، آرنو (۴) …ـ غالبا از دولتها فراتر می رود. اگردست لوموند دیپلماتیک نیز زیر ساطور یکی از اینها بود، آیا جرات انتقاد به کنترل سرمقاله ها توسط لاگاردر یا به وضعیت کارگران آرنو را داشت ؟ آیا می توانست سخن از کارهای بولوره در آفریقا به میان آورد ؟
سرژ ژولی در باره ترک نشریه لیبراسیون، که خود از بنیانگذاران آن بود، پس از ورود ادوارد دو روتچیلد در سرمایه نشریه، می گوید : «ادوارد دو روتچیلد (…) شرط پذیرش ورود به سرمایه نشریه را بر این گذاشت که من نه تنها ازسمت خود برکنار شوم بلکه ، نشریه را ترک کنم. من دیگر حق انتخاب نداشتم، بلافاصله پذیرفتم (۵)». درد آور است هنگامی که می شنویم جانشین وی، که سهامداران او را تحمیل کردند، داعیه حمایت از آزادی دارد.
گفته می شود که همه مشکلات زیر سراینترنت نکبتی بی پدر مادراست، حال آنکه این اینترنت نبود که پشت روزنامه نگاری را به زمین زد، خودش از قبل زیر بار حذف مشاغل، سرمقاله نویسی بازاریابانه، به دید تحقیر نگاه کردن به خواسته های اقشار مردمی و تحت نفوذ میلیاردرها و تبلیغاتچی ها بودن، حال نزاری داشت. این اینترنت نبود که دروغ پردازی های ارتش «متحدین» در هنگام جنگ خلیج فارس (١٩٩١)، یا ادعاهای پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، را در جنگ کوسوو (١٩٩٩) در بوق و کرنا گذاشت. عدم قابلیت رسانه ها در اطلاع رسانی به هنگام سقوط صندوق های پس انداز در ایالات متحده (١٩٨٩)، سپس تحلیل از کژراهه کشور های روبه رشد هشت سال پس از این تاریخ و یا بر حذر کردن افکار عمومی در رابطه با بحران مسکن که هنوز هم تاوان آن را دنیا پس می دهد، این همه بی حاصلی نیزتقصیر اینترنت نمی باشد. اتهامات دهشناک رسانه ها در مورد ماجرای بچه بازی( پدوفیلی) درشهر اوترو و یا یهودی ستیزی* در خط «د» متروی سریع السیرنیز توسط اینترنت پرو بال داده نشد. لذا اگر چنانچه واقعا قصد «نجات نشریات» در بین باشد، می بایست پول دولت را صرف حمایت از آن هایی کرد که رسالت اطلاع رسانی درست و مستقل را دارند و نه شایعه و لجن پراکنان. چاکری سهام داران و تجارت بر سر «اوقات آزاد مغز بینندگان» ** منابع مالی خود را در جای دیگر پیدا می کند (۶).
در پس انتقادات به اینترنت، غالبا نگرانی مشروع دیگری در رابطه با شیوه پخش اطلاعات وجود دارد : وحشت از پایان قدر قدرتی عالیجنابان تفسیر خبر. این آقایان که حق امتیاز های فئودالی در عرصه اطلاع رسانی برای خود دست و پا کرده بودند می توانستند وزیرعوض کنند و آبرو حیثیت ها را به یک اشاره خدشه دار سازند و یا به عرش رسانند. هر کدام از نوشته های سرهم بندی شده و خمیازه آورشان با ستایش یک صدا و جمعی در رسانه ها مورد استقبال قرار می گرفت (٧). البته گاه به صورت پراکنده، اینجا و آنجا برخی نشریات نقش دژ پایداری را به صورت جسته و گریخته و فاقد اهمیت ایفا می کردند. تا اینکه یک روز شورشیان با کیبوردهایشان وارد صحنه شدند…
باید اذعان داشت که ما نیز در چارچوب وضعیت عمومی ناشی از اطلاع رسانی بر هم ریخته به دلیل تغییر ساختار ناگهانی، از این سیر مبرا نماندیم. پس از صعود سالهای ١٩٩۶ تا ٢٠٠٣، پخش لوموند دیپلماتیک در کیوسک ها تا سال پیش دچار افت شد؛ هر چند شمار مشترکین از طریق آبونمان بالاتر می رفت. اما تعداد فروش روزنامه نزول داشته و ما به سطح فروش سال ١٩٩۵ تنزل کرده ایم، یعنی درست قبل از این که نشریه به صورت شعبه مجزایی از گروه لوموند در آید.اگر چنانچه دومیلیون نسخه ای که به هفتاد و سه زبان بین المللی ( نسخه ایتالیایی از سال ١٩٩۴) چاپ می شود و کل خواننگان پایگاه اینترنتی مان را نیز به این مجموعه اضافه کنیم، البته منظره عمومی تغییر محسوسی می کند.
اما تعداد خوانندگان و در آمد دو مقوله متفاوتند. فروش در کیوسک ها و مشترکین از طریق آبونمان دو منبع اصلی در آمد ما محسوب می شوند (٨). خوانندگان پایگاه اینترنتی برگسترش نفوذ ما تاثیر می گذارند. آنهایی هم که هرگزهزینه ای نمی پردازند مثل مسافرین قاچاقی هستند که دیگر مسافرانی که کرایه را پرداخت کرده اند خرج سفر آنان را نیز متحمل می شوند.
برای ادامه بقا، بسیاری از نشریات محتوای مقالاتشان را با آنچه می پندارند مناسب ذائقه خوانندگانشان است وفق میدهند. مسیر از قبل تعیین شده است : «آنها مقالات کوتاه و اخباری که مستقیما به دردشان بخورد را ترجیح می دهند. در اینترنت نیز تنها به آنچه زندگی شان را تسهیل کند توجه دارند. مقالات طولانی در باره سیاست خارجی مشتری زیادی ندارد چراکه اینترنت بازها فقط تیتر مقالات را نگاه می کنند. قسمت پخش و توزیع نشریه « زروهورا»ی برزیلی که متعلق به گروه آربی اس است، از ١٢٠ نفر نظر سنجی کرد تا در مورد اخبار روز نظر خود را ارائه دهند. ساعت یک بعد از ظهر نتیجه به مارسلینو ریش ، رئیس بخش خبر رسید : «آنها بیشتر می خواهند در باره آشپزی و مسکن اطلاعات کسب کنند تا حزب الله یا زلزله (٩).» باید پذیرفت که در این صورت لوموند دیپلماتیک به دردشان نمی خورد …
کاهش استقبال از نشریه ما می تواند همچنین به دلیل یاس آنهایی باشد که بر این باورند که توضیح نظم اجتماعی و بین المللی حاکم در شرایط فقدان نیروی سیاسی ای که پرچم مبارزه را در دست گیرد، تاثیر ناچیزی بر سرسختی نظام دارد. آزردگی ناشی ازاین سوال که « گفتن همه این ها چه حاصلی دارد ؟» آهسته آهسته جای سوال قدیمی «پیشنهادتان چیست؟» را می گیرد. چرا که آنچه به ما مربوط می شود، در صفحاتمان همواره در طی سال های موجودیتمان پیشنهادات زیادی ارائه داده ایم (زدودن وام کشور های جهان سوم، اصلاح نهاد های بین المللی، مالیات توبین، ملی کردن بانک ها، پروتکسیونیسم اروپایی، «گیوتین مالیاتی» بر در آمد سرمایه، توسعه اقتصاد همبسته و حوزه غیر کالایی…).
ماهنامه ای که نمی توان توصیه اش کرد
واضح است که افول آلترموندیالیسم ( جهانی سازی بدیل) ، به ما بیش از دیگران صدمه زد. سرکردگی نظری لیبرالیسم زیر سوال رفت اما به سرعت پوستش کلفت شد. چرا که اگر انتقاد تنها کافی نباشد، پیشنهاد نیزبه تنهایی بسنده نمی کند : نظم اجتماعی ، مثل متن نوشتاری ای نمی باشد که بتوان ساختار آن را مورد انتقاد قرار داد تا خودش اصلاح شود. بسیاری از اندیشه ها جهان واقعی را زیر ضربه می برند، بدون آنکه دیواری فرو ریزد. با این حال برخی از ما انتظار دارند که وقایع آنطور که همه ما امید مشترک داریم به پیش روند. و در غیر اینصورت نشریه ما را تا حدی عامل افسردگی می دانند…
به هر حال، هنگامی که آینده نشریه مد نظر باشد، ما اطمینان داریم که می توانیم روی شما حساب کنیم. به همین دلیل قیمت نشریه را فعلا بالا نمی بریم. قیمت آن را در کشور های فقیر پائین نگه می داریم. به توسعه چاپ بین المللی آن با تقاضای حقوق محدود در اول کار ادامه می دهیم. سعی می کنیم از بهترین امکانات فن آوری مولتی مدیا استفاده کنیم، به ویژه برای ارتباط با نسل جدید و انتقال ارزش های نظری و سیاسی نشریه مان به آن ها. ما به تهیه رپرتاژ ها و بررسی های وسیع توسط خبرنگارانمان، پژوهشگران وهمچنین افرادی که در مبارزه دست دارند در رابطه با درگیری ها، بحران ها، راه حل های بدیل و تجربیات ادامه می دهیم.
اما ادامه توسعه کارمان به بسیج مالی شما در کنار ما بستگی دارد. خرید مرتب نشریه از کیوسک ها، مشترک شدن، اهدا آبونمان به خوانندگان بالقوه، عضویت در انجمن های دوستی لوموند دیپلماتیک : امکانات کمک رسانی بی شمارند. از مدت کوتاهی پیش امکان نوینی نیز فراهم شده است که اجازه می دهد ۶۶ در صد کمک های مالی خود به نشریه را از مالیاتتان کم کنید. به این ترتیب پس از کمک به بانک ها پول دولت می تواند در بررسی تقلبات همین بانک ها هم بکار آید…
در مقایسه با دیگر نشریات ضرر های مالی ما شاید به نظر ناچیز برسند (٣٣٠ هزار یورو در سال ٢٠٠٧ و ٢١۵ هزار یورو سال گذشته). اما هیچ بانکدار در مانده و یا شیفته کار عام المنفعه ای را نمی توان پیدا کرد که حاضر به پوشش ضررهای ما باشد. آن هم نشریه ای مثل ما که همه کارکنانش سهامدار نیز می باشند، برخی از خوانندگانش صاحب سرمایه آن هستند، در چارچوب همبستگی اشتراک های مجانی به کتابخانه ها و زندان هایی که امکانات ندارند نشریه بصورت رایگان اهدا می شود، مدیریتش انتخابی است، نه چنین نشریه ای را یک بانکدار درست حسابی نمی تواند توصیه کند…
سوالی که همه از ما می پرسند چنین است : چه کسی به جز شما، شیوه روزنامه نگاری حامی منافع عمومی، گشوده بر جهان را ادامه می دهد، دو صفحه به معدنچیان زامبیا اختصاص می دهد، به ماهیگیران چینی، به جامعه لیتوانی؟ این ماهنامه از عیب مبرا نیست، اما نویسندگان مسافر را تشویق می کند، آنهایی که کنکاش می کنند، از خانه بیرون می روند و به اطرافشان توجه دارند، نگاه می کنند، گوش فرا می دهند. روزنامه نگاران نشریه ما هرگز به شب نشینی های بزرگ قرن دعوت نمی شوند، برای محافل نزدیک به صنایع دارویی یا شرکت های بسته بندی «پاکسازی» نمی کنند، در رسانه ها پارتی ندارند. رسانه هایی که هر شکل جدید ارائه شده نشریات نزدیک به خود را در بوق و کرنا می گذارند و بریده جرایدشان متشکل از پنج، شش نشریه «خودی» است، همیشه همانها و نام لوموند دیپلماتیک را هرگزبه زبان نمی آورند، هر چند در سطح جهانی تاثیر گذاری منحصر به فردی داشته باشد. در واقع این تاوان ویژگی ماست.
همدستان ما جای دیگری هستند : انجمن دوستان لوموند دیپلماتیک، که موجودیتش ضامن استقلال نشریه است، هر ماه دهها جلسه گفتگو حول موضوعاتی که ما بسط می دهیم سازماندهی می کند ، کیوسک هایی که توجه دارند که نشریه ما در محل مناسبی از پیشخوان قرار گیرد و گاه خرید آن را توصیه می کنند، استادانی که آن را به شاگردانشان معرفی می کنند، نشریات آلترناتیو که از مقالات ما استفاده می کنند و گاه برخی از آن ها در ستون های ما می نویسند، بسیاری از افراد کنجکاو، خبرنگاران بی پروا و چند شخصیت ناسازگار ….
و تک تک شما که اگر نباشید هیچ کاری ممکن نیست.
* ۹ ژوئیه ۲۰۰۴ زن جوانی ادعا کرد که در خط «د» قطار سریع السیر مورد حمله عوامل یهود ستیز قرار گرفته است، جنجال سیاسی رسانه ای بر پا شد، اما پس از بررسی پلیس معلوم شد ادعای وی کذب بوده
** پاتریک لو لی مدیر کانال یک تلویزیون فرانسه در مصاحبه ای در تابستان ۲۰۰۴ گفت کار ما فروش «اوقات آزاد مغز بینندگان» به شرکت کوکاکولاست
١ـ از سال ١٩٧٢ واشنگتن پست ماجرا ار برملا کرد، دزدی در ساختمان حزب دموکرات (واترگیت) در پایتخت باعث شد که در ماه اوت ١٩٧۴ ریئس جمهور نیکسون استعفا دهد. بین سال های ١٩٧۵ تا ١٩٨٩ سود نیویورک تایمز از١٣ میلیون دلار سالانه به ٢۶۶ میلیون دلار رسید. درآمد واشنگتن پست از ١٢ میلیون دلار به ١٩٧ میلیون دلار در همین فاصله ارتقا یافت. در سال ١٩٨٩ گانت ٣٩٧ میلیون دلار، نایت ریدر ٢۴٧ میلیون دلار و جونز ٣١٧ میلیون و تایمز میرور ٢٩٨ میلیون سود بردند.
In Howard Kurtz, « Stop the Presses », The Washington Post National Weekly Edition, 3 mai 1993 ٢ ـ Alexander Cockburn, The Nation, New York 1er juin 2009. ـ٣ Columbia Journalism Review, New York, janvier-février 2008.
۴ ـ برنارد آرنو در ماه مه ٢٠٠٨ دومین ثروتمند فرانسه بود، وی که مدیر شرکت ال و ام اچ و صاحب امتیاز نشریه له زکو پسرش آنتوان را در «کمیته مستقل تحریریه» نشریه وارد کرد. آنتوان آرنو قبلا مدیرارتباطات مارک لویی ویتن متعلق به گروه پدرش بود.
۵ ـ Serge July, Jean-François Kahn et Edwy Plenel, Faut-il croire les journalistes?, Editions Mordicus, Paris, 2009, p. 67.
۶ ـ از اکتبر ١٩٨۴، کلود ژولین از تریبون لوموند دیپلماتیک پیشنهاد کرد که کمک دولتی به نشریات که در فرانسه ده در صد در آمد این بخش را به خود اختصاص می داد در دست شرکت های غیر انتفاعی قرار گیرد. شرکت هایی که «نتوانند هدف سود دهی و دادن سود به سهام داران خود را دنبال کنند». «سود آن ها می بایست صرف خدمات عام المنفعه می شد. نشریاتی که به چنین شیوه ای اداره می شدند، هرگز نمی توانستند به جولانگاه بهره جویان طماع تبدیل شوند.»
٧ ـ رجوع شود به پرونده مربوط به برنارد هانری لوی دغلکار « L’imposture Bernard-Henri Lévy » sur notre site http://www.monde-diplomatique.fr/dossier/BHL
٨ ـ در سال ٢٠٠٨، مجموع انتشارات خارجی لوموند دیپلمتیک مبلغ ٣۵٠ هزار یورو حق انتشار پرداخت کردند که بالغ بر ٣ در صد کل درآمد ماست
٩ـ « More media, less news », The Economist, Londres, 26 août 2006.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر