۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

گفت‌وگو با هوشنگ نهاوندی آخرین روزهای «شاه» قبل از ترک ایران

فرنگیس محبی mohebbi@radiozamaneh.com

دیروز مصادف با بیست و ششم دی‌ماه، سی و یکمین سالگرد خروج محمد رضا شاه پهلوی از ایران بود که پایانی بود بر نظام سلطنتی در ایران. در طول ٣١ سال گذشته کتاب‌ها و مقالات گوناگونی درباره آخرین روزهای شاه در ایران و خروج او از کشور نوشته شده که یکی از جدیدترین آن‌ها کتاب «آخرین روزها» به قلم دکتر هوشنگ نهاوندی وزیر و رئیس دانشگاه در دوران محمد رضا پهلوی است.

Download it Here!

دکتر نهاوندی که سال‌ها رئیس دفتر فرح پهلوی، شه‌بانوی سابق ایران بود، تا آخرین روزهای حضور شاه و شه‌بانو در ایران رابطه و رفت وآمد خود با دربار را حفظ کرده بود. رویدادهای اخیردر ایران ، بار دیگر تاثیرات خروج شاه از ایران را مطرح کرده است. در گفت‌وگویی با دکتر نهاوندی موضوع خروج شاه از ایران را عنوان کردم و پرسیدم که آیا شاه راه دیگری پیش رو داشت؟

به طور قطع رفتن شاه از ایران اشتباه بوده و اگر شاه ایران را ترک نمی‌کرد، مسلماً جریان تاریخ ایران به سمت دیگری حرکت می‌کرد؛ آقای خمینی به ایران نمی‌آمد، ارتش مضمحل نمی‌شد و راه حلی برای مسائل داخلی ایران پیدا می‌شد و زمانی که چنین راه حلی پیدا می‌شد - زیرا راه حل‌هایی وجود داشت - آن موقع آمریکا نیز مجبور می‌شد که با شاه و دولت ایران کنار بیاید.

شما درآن زمان رفت و آمد زیادی به دربار داشتید، روحیه شاه در روزهای آخر چطور بود، فکر می‌کنید اگر در آن روزها در گیر بیماری سرطان نبودند در ان برهه زمان تصمیم دیگری می‌گرفتند؟

من نمی‌توانم هیچ جواب قطعی به شما بدهم که چه ارتباطی بین بیماری سرطان و روحیه ایشان وجود داشت.

قدر مسلم درست می‌فرمایید؛ در چند هفته آخر به کرات و به دلایل مختلف به دیدار ایشان می‌رفتم. روحیه شاه بسیار بد و ایشان ناامید و بدبین بودند و در شرایط عدم تصمیم‌گیری قرار داشتند. به همین دلیل بود که در چهار - پنج ماه آخر شاید نقش اصلی را در راه‌بری امور کشور و یا آن چیزی را که از مملکت باقی مانده بود شهبانو به عهده داشت.

درهمین رابطه در مورد نفوذ شه‌بانو در هفته‌های آخر بر روی تصمیم‌های شاه زیاد صحبت شده است. این تصمیمات در چه اموری بود و تا چه حد در تصمیم‌های روزهای آخر ایشان در ایران تأثیر‌گذار بوده است؟

در دو - سه مورد مسلما تأثیر نفوذ شه‌بانو در روش‌هایی که انتخاب شد و تصمیم‌های گرفته شده زیاد بود؛ یکی عدم اعتماد به نیروهای مسلح و جلوگیری از یک راه حل قاطع برای خاتمه دادن به بحران که در این مورد خود شه‌بانو در کتاب خاطراتش قبول کرده که مخالف بود و دیگری انتخاب مرحوم شاپور بختیار، که باز هم طبق اسنادی که انتشار یافته از جمله خاطرات خود مرحوم بختیار، شه‌بانو با ایشان از ماه سپتامبر یعنی چند ماه قبل از این ماجراها در مذاکره بودند.

البته به نظر من انتخاب شاپور بختیار در آن برهه از زمان کمکی به حل بحران نکرد. به دلیل آن ‌که مرحوم بختیار می‌خواستند همان چیزهایی را که آقای خمینی و اطرافیانش می‌خواستند عملی کنند، بدون اتکا به نیروهای مسلح و داشتن طرف‌دار در کشور وبدون داشتن ارتباط با جناح بسیار قوی روحانیت که مخالف خمینی بودند [؟] که این نکته‌ای است که گاه فراموش می‌شود؛ بنابراین شکست او محتوم بود و شکست خورد.


هوشنگ نهاوندی

آیا شه‌بانو به ارتش اطمینان نداشتند؟

اطمینان داشتند ولی با دخالت ارتش در امور مخالف بودند که به این نکته در خاطرات خود اشاره کرده‌اند که زمانی که قرار بود مرحوم ارتشبد اویسی مأمور تشکیل کابینه برای اجرای طرح خاش یا خارک بشود، ایشان خودشان گفتند که مخالف بودند و هم‌چنین سفرای انگلیس و آمریکا هم البته مخالف بودند. شاید اگر در اواخر دوره شریف‌امامی به یک دولت قوی توسل می‌شد، کار به این شکل خاتمه نمی‌یافت.

در واقع شه‌بانو مایل به خارج شدن از ایران بودند تادخالت ارتش در امور؟

به نظر من خارج شدن از ایران را ترجیح دادند. شاید فکر می‌کردند مرحوم بختیار بتواند به امور سر و سامانی بدهد و این ناشی از یک تجزیه و تحلیل نادرست از معادلات قدرت و اوضاع آن‌دوره ایران است.

در چند هفته آخر دوران سلطنت در ایران، گروهی به شدت با ترک شاه از ایران مخالف بودند از جمله دکتر امیراصلان افشار، اردشیر زاهدی، مرحوم دکتر باهری، مرحوم دکتر قاسم معتمدی و خود بنده و تعداد زیادی از دانشگاهیان، روحانیون و ارتشیان که به طور کل مخالف بودند.

و حتا در آخرین ساعت‌ها، یک روز قبل ازاینکه قره‌باغی منصوب بشود به ریاست ستاد ارتش، سپهبد حاتم که بعداً شهید شد، از طریق شه‌بانو باز هم سعی کرد که اجازه بگیره که طرح خاش را به مرحله اجرا در بیاورد و نظم را برقرار کند که اجازه داده نشد. من یک اسنادی در این مورد ه دست آوردم که در آخرین کتابم که به فرانسه چاپ شده نقل کردم.

آن دسته از جامعه روحانیت که مخالف ترک شاه بودند،چه کوششی در این راه کردند؟

مرحوم آیت‌الله عظمی شریعت‌مداری به طور قطع با رفتن شاه از ایران مخالف بود و تا روز آخر پیغام‌های بسیار برای شاه فرستادند که برای اعمال قدرت و نه خون‌ریزی به ارتش متوسل شوند. برای این که بیم داشت از آمدن خمینی به ایران. آیت‌الله عظمی خویی نفر اول در سلسله مراتب شیعه در نجف، مخالف بودند که شاه ایران را ترک کند.

آیت‌الله خوانساری تردید داشتند اما پس از آن که دکتر باهری با ایشان مذاکره کردند که به رسم قدیم ایرانی جمع زیادی از بازاریان در منزل ایشان متحصن بشوند - و عده دیگری قرار بود بروند در دربار متحصن بشوند که عملا شاه آنها را اخراج کرداز کاخ نیاوران - مرحوم آیت‌الله خوانساری گفتند که من نمی‌خواهم در سیاست دخالت کنم ولی درب منزل من به روی همه باز است که پسرش ترتیباتی داده بود که چادر بزرگی زده بشود و بساط تحصن در آن‌جا راه بیفتد که در دقایق آخر متأسفانه جلوی آن هم گرفته شد.


در مورد نقش ارتش که با خروج شاه - که همان طور که گفتید، دچار ازهم‌پاشیدگی شد - چرا سران ارتش در آن‌زمان که متوجه شدند شاه در تصمیم‌گیری محکم نیست دست به کودتا نزدند؟

برای این که ارتش ایران ساخته شده بود که هرگز کودتا نکند. به این معنی که تمرکز فرماندهی در ارتش ایران از ٢٥ سال قبل که سپهبد زاهدی ایران را ترک کرد هرگز به وجود نیامد. در رأس ارتش هم ارتشبد قره‌باقی قرار گرفت که او البته با نظریه ژنرال ریزر آمریکایی همراه بود.

در میان سران ارتش کسانی بودند که با آن اوضاع مخالف بودند ولی کسی جرأت نداشت فرماندهی شاه را نادیده گرفته و خود تصمیم بگیرد، تنها در دقایق آخر مرحوم سپهبد بدره‌ای، فرمانده کل نیروی زمینی، سعی کردند که این کار را انجام بدهند ولی دیگر کار از کار گذشته بود و در محل فرماندهی‌اش او را از پشت به قتل رساندند که هرگز هم دقیقا روشن نشد که چه کسی عامل و یا عاملان این جنایت بودند.

ولی قدر مسلم این است که در مجموع ارتش تا دقایق آخر وفادار ماند به شاه و از او اجازه می‌خواست که ارتش دخالت بکند ولی اصلا جواب این پیغام‌ها را نمیدادند.

آقای نهاوندی از مدت‌ها قبل از خروج شاه، طرح‌هایی برای به وقوع پیوستن انقلاب و برای آماده کردن افکار عمومی در حضور در انقلاب ریخته می‌شد؛ ازجمله به آتش کشیدن سینما رکس آبادان. در آن زمان شاه چه تصمیماتی باید می‌گرفت؟

عکس‌العمل مقامات دولتی و در نهایت امر شاه در برابر ماجرای سینمای آبادان یک اشتباه بزرگ سیاسی و روانی بود. چند ساعت بعد از حادثه حدس زده‌شد که این ماجرا از کجا ناشی شده است و ٢٥ روز بعد مسلم شد که طرح آن از خانه خمینی در نجف شروع شده و مدارک آن در خارج از کشور موجود است.

زمانی که این ماجرا پیش آمد، از آن جهت که مصادف با ٢٨ مرداد بود و مراسمی برای ٢٨ مرداد برگزار شده بود، خواستند که این جریان عکس‌العمل زیادی پیدا نکند. شه‌بانو باید برای هم‌دردی با مردم به آبادان می‌رفتند ولی دکترآموزگار، نخست وزیر وقت که چند روز بعد نیز برکنار شد از رفتن او جلوگیری کردند، نه دولت آموزگار و نه دولت شریف‌امامی هیچ اقدامی انجام ندادند.

زمانی که پرونده‌ها که در آن مشخص بود منشاء ماجرا از کجاست به حظور مراجع تقلید قم برده شد، همه متأثر شدند و آیت‌‌الله شریعتمداری بسیار گریستند و همه منتظر اقدامی از جانب دولت بودند ولیکن متاسفانه به دلیل آن ‌که نمی‌خواستند مخالفین را ناراحت کنند، مسائل در بوته اجمال ماند.

بسیاری، از جمله مرحوم دکتر عاملی، وزیر اطلاعات به دلیل آن که نسخه‌ای از پرونده را در اختیار داشت، جان خود را از دست دادند. اماخوشبختانه موفق شدند آن نسخه را از ایران خارج کنند که اکنون نزد یکی از دوستانشان در آمریکا است.


شاه در خاطرات خود نوشته‌اند که سفرای آمریکا و بریتانیا مکرر به شاه فشار می‌آوردند که از ایران خارج شود. نقش این سفرا چه بوده و چرا شاه تسلیم خواست آن‌ها شد؟

در این که این دو دولت و همین طور به طور غیر مستقیم دولت فرانسه، ترتیب اقدامات خمینی را داده بودند، موافق بودند و فشار می اوردند که شاه از ایران برود، تردیدی نیست. طبق اسناد منتشر شده از این سه کشور، کاملا نشان داده می‌شود که برنامه‌ریزی قبلی در این مورد انجام شده بوده، ولی به عقیده ما شاه نباید تسلیم می‌شد و ایران را ترک می کرد.

ملک‌حسین پادشاه هاشمی اردن، به شاه تلفن کرده و تذکر داده بود که در «سپتامبر سیاه»، آمریکا همین برنامه را برای او در نظر گرفته بوده است ولیکن با مقاومت او روبه‌رو شده‌اند؛ در نتیجه آمریکا وقتی دید که او میتواند مقاومت کند و تسلیم نخواهد شد، با او مسالحه کرده است. ملک‌حسین حتی از شاه می‌خواهد که به او اجازه دهد برای سه روز به ایران آمده و از طرف شاه به فرماندهان ارتش دستورات لازم را بدهد و خواهد دید که امور مرتب می‌شود و آن‌ وقت آمریکایی‌ها مجبور می‌شوند که با شاه کنار بیایند.

البته باید اضافه کرد که نابسامانی‌های داخلی، علل داخلی هم داشته است و سیاست‌های خارجی از این عوامل داخلی بهره‌برداری کردند و انقلاب را ساختند و کسانی که فکر می‌کردند تحول مثبتی در ایران به وجود می‌آورند، متاسفانه دچار سرخوردگی و دلسردی شدند.

هیچ نظری موجود نیست: